دانلود کلیپ فیلم و آهنگ خفن موبایل دوربین مخفی جالب و .. شما می توانید در این وبلاگ کلیپ های جالبی رو مشاهده کنید و درصورت تمایل با نصب نرم افزار اینترنت دانلود منیجر اون ها رو دانلود کنید.
|
نرم افزار پخش مویرگی - پلاک خوان - گیت کنترل تردد
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود ، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد . شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت : "بیا اینان دوستان تو هستند،اوقاتت را با آنها سپری کن" شاهزاده با تمسخر گفت : "من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم ؟!" عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد. سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.او سومین عروسک را امتحان نمود .تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت ، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت :"جناب شاهزاده،اینان همگی دوستانت هستند،اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته،دومی هرسخنی را که از تو شنیده،همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستیست که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته " شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت : "پس بهترین دوستم همین نوع سومیست و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. عارف پاسخ داد : " نه " و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت : " این دوستیست که باید بدنبالش بگردی " شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود . با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد ، گفت : " استاد اینکه نشد ! " عارف پیر پاسخ داد : "حال مجددا امتحان کن" برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند " استاد رو به شاهزاده کرد و گفت : "شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند،چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند " [ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:53 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
به بهانه سالگرد شهادت عمار ابو یقظان عمار بن یاسر از قبیله مخزوم 57 سال قبل از هجرت ستایشهای فراوان رسول خدا از او چهره ای دوست داشتنی عمار با حق است واز آن جدا نمیشود لذا در بروز فتنه ها این چهارمین بار است که پس از بدر واحد وحنین در برابر این پرچم میجنگم یعنی که محور ومعیار ولایت است وهر که در برابرش باشد عمار در 94 سالگی در رکاب علی (ع) وبه دست لشکر معاویه درد بانگ کو عمارتو صبرم ببرد خواب غفلت را زدیده ها سترد هان چرا اقای ما تنها شده ؟ هر بسیجی زین مصیبت ای بسیجیها چرا لب بسته اید ؟ هان بپا خیزید که بت نشسکته اید هان که عمار زمان باید شدن پرده از روی
[ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:52 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
در کربلا همانقدر که "فرصت سازی " حر اعجاب یکی از آنها "طرماح " است اووقتی تنهایی امام او که عزم امام را میبیند فرصت میخواهد به بصره برود او به سراغ خانواده اش میرود وهمه اعضای خانواده از این همان غنیمت دانستن " دم ولحظه " در وآیافردای ظهور امام آنقدر بصیرت داریم که یاری امام را [ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:52 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
یکی از شمر کیست ؟ برای اما سرشت ناپاک او به خاطر نقل است که روزی مادر شمر که زن «یابن راعیة المِعْزی»؛ ای پسر زن بزچران!
قوم ما در قتلگاه روزگار شمر یعنی زخمهای برچنگ ما شمر یعنی هجو شبنم تا سراب شمر یعنی درد قولنج زمین
[ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:52 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
یکی از عوامل پیروزی دشمن در امام حسین (ع) در خطبه خویش به دلیل نادانی نقض بیعت اگر این روزها تاکید مقام عامل دوم غفلت یا اغفال است گاه تبلیغات دشمن تا ان اندازه قوی است که برخی افراد را به کلی امام سجاد (ع) در این مورد "هیچ روزی مثل عاشورا باز جای تامل است که در فضای [ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:52 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
فراوان برخی آنها آنها آنها آنها در شنیدم هرچه گشتم یک "مرد " در دنیا ندیدم که حرف اینجاست به سخن که که به که اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا [ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:52 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
نویسنده:احمد به نام خدا سلام.آموخته ایم اعتبار افرادبه ظاهرآنهانیست،به ارزشهائیست که دروجود آنهاست....... *** سخنرانی معروف در مجلسی که دویست نفر در ان حضور داشتند یک اسکناس هزارتومانی ازجیبش بیرون اورد وپرسید: _چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.سخنران گفت: _بسیار خوب من ان را به یکی از شما خواهم داد اما قبل از ان میخواهم کاری انجام دهم. سپس در برابر نگاه های متعجب حاضرین اسکناس را مچاله کرد و پرسید: _چه کسی مایل است هنوز این اسکناس را داشته باشد؟ و باز دست همه حاضرین بالا رفت. مرد _خوب حالا چه کسی مایل است هنوز این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: _دوستان آبا این بلا هایی که من سر اسکناس آوردم از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما هنوز خواهان آن هستید. و ادامه داد: زندگی [ سه شنبه 88/11/20 ] [ 6:52 عصر ] [ کلیپ ساز ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |